ضحی جون

به بچه ها نگین شیطون-2

1389/11/6 19:39
299 بازدید
اشتراک گذاری

فصل دوم : ماهيت ابليس
 

1- « ابليس »
 

نام خاص موجودي زنده، مكلّف، متمرد از فرمان الهي و رانده شده از درگاه وي واژه‌ي ابليس در قرآن كريم يازده بار به كار رفته و نُه بار آن در ضمن داستان آفرينش آدم و فرمان سجده بر وي آمده است (بقره:آيه‌ي 34، اعراف:آيه 11، حجر: آيات 31و 32، اسراء: آيه 61، كهف؛ آيه 50، طه:آيه116، ص: آيات 74و 75)
شرح داستان براساس سوره‌ي اعراف كه با تفصيل بيشتري به اين موضوع پرداخته، چنين است: هنگامي كه خداوند، بشر را از گِل آفريد و از روح خويش در او دميد، به فرشتگان فرمان سجده بر وي داد. همه‌ي فرشتگان، جز ابليس سجده كردند؛ ولي او تكبّر ورزيد و از سجده سرباز زد. وقتي خداوند سبب را پرسيد، ابليس گفت: من از او بهترم؛ زيرا مرا از آتش و او را از گِل آفريدي؛ آن‌گاه خداوند ابليس را از آن مقام راند و او را لعنت كرد. ابليس از خداوند تا روز بعثت مهلت خواست و خدا به او تا وقت معيني مهلت داد؛ سپس ابليس سوگند ياد كرد كه همه‌ي بندگان به جز مخلصان را از راه به در برد و خداوند به او و پيروانش وعده‌ي جهنم داد.(13)
در دو مورد ديگر نيز واژه‌ي ابليس آمده است: يكي در سوره‌ي سبا آيه‌ي 20 كه به پيروي قوم سبا از او اشاره دارد و ديگري در سوره‌ي شعرا، آيه‌ي 95 كه پايان كار او و پيروانش در روز بازپسين را گزارش مي‌دهد.
واژه‌ي شيطان و شياطين نيز 88 بار در قرآن به كار رفته كه در بسياري از موارد به معناي ابليس است.(14)
شيطان، اسم جنس و نامي فراگير براي هر موجود شرير متمرد و فريب‌كار است.(15) از بررسي موارد كاربرد واژه‌ي شيطان در قرآن كريم و گفته‌ي مفسران برمي‌آيد كه در اغلب موارد، مقصود از شيطان يا دست كم، مصداق بارز آن، همان ابليس است. برخي تصريح كرده‌اند كه شيطان اغلب به معناي ابليس به كار رفته و عَلَم بالغلبه (براي آن شده است) و به نظر برخي «الشيطان» همه جا مترادف ابليس است.(16) قرآن پس از سرباز زدن ابليس از سجده، او را «شيطان» ياد مي‌كند. (بقره:آيه‌ي36؛ اعراف: آيه20، طه: آيه 117) در پاره‌اي از آيات ديگر، واژه‌ي شيطان معنايي جز ابليس را نمي‌رساند؛ به طور مثال، در آيه‌ي (وَ قالَ الشَيطانُ لَمّا قُضِيَ الْأمرُ إِنَّ اللهَ وَعَدَكُمْ وَعْدَ الْحَقِّ) (ابراهيم، آيه22) به اتفاق گفته شده كه مقصود از «شيطان»، جز ابليس موجود ديگري نيست؛ البته در پاره‌اي از موارد چون آيه (الْشَيطانُ يَعِدُكُمُ الْفَقرَ) (بقره، آيه268) در اينكه مقصود، ابليس است يا ديگر فريب‌كاران جن و انس را نيز دربرمي‌گيرد، اختلاف‌ نظر وجود دارد.(17)
برآيند كاوش‌ها آن است كه مقصود از مفرد معرفه (الشيطان)، ابليس است، مگر آنكه قرينه‌اي برخلاف باشد و در بيشتر موارد، مقصود از مفرد نكره (شيطان) نيز ابليس به شمار مي‌رود و صيغه جمع آن (شياطين) نيز ابليس را كه يكي از مصاديق روشن است، فرا مي‌گيرد.(18)
برابر برخي روايات، نام اصلي ابليس، حارث (حرث) بوده است كه به دليل عبادت طولاني، او را عزازيل، يعني عزيز خدا، خطاب مي‌كردند. وي پس از عجب، ابليس ناميده شده و پس از امتناع از سجده و رانده شدن از درگاه الهي، الشيطان نام گرفت.(19)

2- وجود ابليس :
 

عده‌اي، ابليس را همان نيروي دروني غرايز انسان كه او را به سوي شر فرا مي‌خواند دانسته‌اند.(20) تعابير قرآن، ابليس را به صراحت موجودي حقيقي، نه پنداري و نه همان نفس اماره معرفي مي‌كند كه نه به صورت استقلالي، بلكه در حيطه‌ي حاكميت خداوند، آدميان را به شر و گناه فرا مي‌خواند، از اين رو وجود شيطان كه به شر و معصيت فرا مي‌خواند، از اركان نظام عالم انساني شمرده مي‌شود نظامي كه بر سنت اختيار جريان داشته و هدف آن سعادت نوع انسان است(21) و از آياتي مانند: (فَقُلْنا يا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوُّلَكَ وَ لِزَوْجِكَ) (طه، آيه117) استفاده مي‌شود كه خداوند، ابليس را به طور مشخص و روشن به آدم و حوا شناسانده و از آياتي مانند: (هَلْ أَدُلُّكَ عَلي شَجَرَهِ الْخُلْدِ) (طه، آيه120)، (قاسَمَهُما إِنّي لَكُما لَمِنَ النّاصِحِينَ) (اعراف، آيه21) كه گفت‌و گوي آدم و ابليس را گزارش مي‌كند، به دست مي‌آيد كه ابليس مخاطبي آشنا براي آدم بوده است؛ چنانكه پاره‌اي از روايات، از تمثل و سخن گفتن وي با بسياري از پيامبران چون آدم، نوح و ابراهيم و ... و شنيدن صداي او از سوي امامان معصوم دلالت دارند(22) ؛ همچنين به تصريح قرآن، ابليس از ذريه (كهف، آيه50)، حزب (مجادله، آيه 19)، و لشكريان سواره و پياده نظام (اسراء: آيه95؛ اسراء: آيه64)؛ برخوردار است.

3- ابليس از جن :
 

درباره‌ي اينكه ماهيت و حقيقت ابليس از جن است يا ملائكه، دو ديدگاه مهم وجود دارد و عده‌اي آن را از دسته جن مي‌دانند و عده‌اي از گروه ملائك، ولي چون براساس آيات و روايات ديدگاه نخست صحيح مي‌باشد، از ذكر ديدگاه دوم صرف نظر مي‌كنيم.
حسن بصري و قتاده در روايات، ابن‌زيد، بلخي، رماني و بسياري ديگر چون سيد مرتضي، ابوالفتوح رازي(23) ، زمخشري(24) ، قمي ، سيد قطب و مغنيه؛ ابليس را از جن مي‌دانند. شيخ مفيد، شيعه را بر اين رأي دانسته و فخر رازي آن را به معتزله نسبت داده است. بسياري از دارندگان اين رأي، به استناد پاره‌اي از روايات، او را پدر جن (ابوالجن) دانسته‌اند در برابر حضرت آدم كه او را ابوالانس است(25) صاحبان اين رأي افزون برخي روايات، ادله‌ي ذيل را نيز اقامه كرده‌اند:
الف) به تصريح قرآن، ابليس از جنيان بوده است: (فَسَجَدوا إِلّا إبليسَ كانَ مِنَ‌الجِنَّ فَفَسَقَ عَنْ أمْرِ رَبَّهُ) (كهف، آيه50)
ب) برابر آيات قرآن، انسان از خاك، و جن از آتش آفريده شده‌اند (حجر، آيات 26و 27) و طبق روايات، آفرينش ملائك از نور، ريح و روح بوده و ابليس، جنس خود را از آتش معرفي كرده است: (خَلَقْتَني مِن نارٍ وَ خَلْقَتَهُ مِنْ طِينٍ) (ص، آيه76) بر اين اساس، ابليس از جنيان است كه از آتش آفريده شده‌اند.
ج) ابليس كه استكبار ورزيد و از انجام فرمان خداوند سرباز زد نمي‌تواند از ملائك باشد؛ زيرا ملائك معصومند و هرگز در برابر فرمان الهي سرپيچي وگناه نمي‌كنند: (لا يَعْصوُنَ اللهَ ما أمَرَهُمْ وَ ما يُؤْمَرونَ) (تحريم، آيه6) بلكه از جن است كه برخي فرمان‌بردار و برخي منحرفند: (وَ أنا مِنّا الْمُسلِموُنَ وَ مِنّا الْقاسِطوُنَ)، (وَ أنا مِنَّا الصّالِحوُنَ وَ مِنّا دُونَ ذلِكَ كُنّا طَرائِقَ قِدَداً) (جن، آيه11)
د) ابليس كه از كافران بود و از امر الهي سرپيچيده نمود نمي‌تواند از ملائك باشد؛ زيرا خداوند فرشتگان را رسولان خويش معرفي كرده است: (جاعِلِ الْمَلائِكَهِ رُسُلاً) (فاطر، آيه1) و كفر و فسق در ساحت رسولان الهي راه ندارد.
د) ابليس كه به تصريح قرآن، ذريه و نسل دارد، از جن است(26) ؛ (أَفَتَتَّخِذُونَهُ وَ ذُرّيَتَهُ أوْلِياءَ مِنْ دُونِي) (كهف، آيه50) زيرا جنيان داراي جنسيت، آميزه و در نتيجه تولد و تناسل‌اند: مرداني از آدميان به مرداني از جن پناه مي‌برند: (وَ أُنَّهُ كانَ رِجالٌ مِنَ الْإنْسِ يَعوذونَ بِرِجالٍ مِنَ الْجِنَّ) (جن، آيه6) و در وصف زنان بهشتي مي‌فرمايد: دست هيچ انس و جني پيش از ايشان به آنها نرسيده است: (لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلا جانٌّ) (الرحمن، آيات 56 و 74) در حالي كه فرشتگان از جنسيت و در نتيجه از توالد و تناسل مبرا هستند: (وَ جَعَلوا الْمَلائِكَهَ الَّذينَ هُمْ عِبادُ الرَّحْمنِ إِناثاً أَشْهِدوا خَلْقَهُم) (زخرف، آيه19)
براساس اين ديدگاه، شمول فرمان سجده با استثناي ابليس از ملائك نشان دهنده‌ي آن نيست كه وي جزو فرشتگان بوده است، زيرا اين استثنا، يا استثناي منقطع است؛ يعني استثنايي است كه مستثنا (ابليس) از جنس مستثنا منه (ملائك) نيست كه اين نوع استثنا دركلام عرب متداول بوده است و كاربرد فراواني دارد يا استثنايي متصل است؛ اما به ادله ذيل، در رديف فرشتگان شمرده مي‌شده است.(27)
يك: به علت فزوني تعداد ملائك، لفظ ملائك از باب تغليب بر ابليس نيز اطلاق شده است.
دو: از آنجا كه ابليس در معيت ملائك به عبادت اشتغال داشت، ولي ملائك كه مقامشان از وي برتر بوده، به سجده مأمور شدند ابليس كه از جنس جن و همراه ايشان بود به طريق اولي به سجده كردن سزاواتر است.(28)
سه: به دليل آنكه ابليس از نظر فعل، فرشته و از جهت نوع، از جن بوده، امر به فرشتگان، او را نيز در برگرفته است.
چهار: ضمير جمع در «فسجدوا» به همه‌ي مأموران به سجده باز مي‌گردد كه اعم از فرشتگان و جنيان است؛ ولي خداوند به ذكر ملائك كه با همه‌ي علوشان، مأمور به تذلل و خضوع در برابر آدم بوده‌اند، بسنده كرده است.(29)


 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ضحی جون می باشد