به بچه ها نگین شیطون-3
فصل سوم: ويژگي هاي ابليس
1- صفات ابليس
در قرآن كريم برخي از اوصاف اين موجود شرير ارائه شده كه بدين شرح است:
1- مستكبر (بقره، آيه34)
2- كافر (بقره، آيه 34؛ ص، آيه74)
3- كفور «ناسپاس» (اسراء، آيه27)
4- فاسق (كهف، آيه50)
5- عصي «عصيانگر» (مريم، آيه 44)
6و 7- مارد و مريد «سركش» (صافات، آيه77 ؛ نحل، آيه98)
10- مدحور «رانده» (اعراف، آيه18)
11- ملعون «مهلت يافته» (اعراف، آيه15)
13- عَدُوّ، عَدوٌ مبين «دشمن، دشمن آشكار» (ياسين، آيه 60؛ كهف، آيه50؛ فاطر، آيه6؛ بقره، آيه208 و 168؛ انعام،آيه 142؛ يوسف، آيه5)
14- ساءَ قَرين «هم دم بد» (نساء، آيه 38)
15- خذول «فروگذارنده انسان» (فرقان، آيه 29)
16- مُضِلّ «گمراه كنندهي آشكار» (قصص، آيه15؛ ص، آيه82)
17- غرور، «فتنهگري، فريبكاري» (اعراف، آيه 22 و 27؛ طه، آيه120)
18- وعده كاذب و برانگيختن آرزو (نساء، آيه120)
19- دعوتگري به سوي جهنم (لقمان، آيه 21)
2- علت رانده شدن ابليس :
برابر آيات قرآن، سرپيچي ابليس از امتثال فرمان خداوند در سجده بر آدم، موجب رانده شدن او از مقام قرب الهي و خواري وي شد: (فَسَجَدُوا إِلّا إِبليسَ ... قالَ فَاهْبِط مِنها فَما يَكونَ لَكَ أَن تَتَكبرَ فيها فأخرَجْ إِنَكَ مِنَ الصاغرين) (اعراف، آيات 11 تا 13)
عصيان و تمرد ابليس در استكبار و حسد او ريشه دارد.(30) دقت در آيات سورهي حجر، از تعصب شديد وي دربارهي جنس خويش در برابر ماده نخستين آفرينش آدم پرده برميدارد؛ آنجا كه به صراحت ميگويد: من آن نيستم كه براي بشري آفريده شده از گلي خشك، سياه و بدبو سجده كنم: (قالَ لَم أَكُنْ لَاَ سْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَه مِنْ صَلصالٍ مِنْ حَمأ مَسْنونٍ) خداوند در پي اين تعصب او را از آن مقام راند «قالَ فَاخْرُج مِنْها فَإِنَّكَ رَجيِمٌ» بر پايه روايتي از امام زينالعابدين (ع) نخستين گناهي كه معصيت خداوند بدان صورت گرفت، كبر ابليس بود.(31)
حسادت ابليس در برابر كرامت ذاتي انسان كه موجب خضوع و تكريم همهي فرشتگان در مقابل حضرت آدم شد، عامل ديگر سرپيچي ابليس است كه ميتوان آن را از آيات سورهي اسراء استفاده كرد: آيا براي كسي كه از گل آفريدي، سجده كنم؟ چرا او را بر من برتري دادي؟ اگر تا روز قيامت مهلتم دهي، به طور قطع فرزندانش را جز اندكي لجام زده، به دنبال خود كشانده، آنان را مستأصل خواهم كرد: ( قالَ أ أسْجُدَ لِمَنْ خَلقْتَ طيناً) قالَ أَرَأيتَكَ ألذّي كَرَّمْتَ عَليَّ لَئنْ أَخَّرْتَنِ إلي يَومِ القيامه لَأَخْتَنِكُنَّ ذرُيَته إلّاَ قليلا) (اسراء، آيات 61 و 62) استفهام انكاري و گفتار اعتراضآميز ابليس در برابر تكريم مقام آدم، نشان دهندهي اوج حسادت او به آدم است. امام علي (ع) در تبيين استكبار ابليس، به تعصب و حسادت وي اشاره كرده و او را سر سلسله مستكبران و پيشواي متعصبان و حسودان بر آدم خوانده است.(32)
3- فلسفه آفرينش و امهال ابليس :
طبق آيات، ابليس از انجام فرمان الهي دربارهي سجده بر آدم سرباز زد و از جايگاهي كه در آن قرار داشت، رانده شده؛ پس از آن، از خداوند خواست كه او را تا روز قيامت مهلت دهد و خداوند نيز آن را پذيرفت: (قال أنْظُرني الي يَوم يبعثون* قال فَإنّك مِنَ المنظَرين) (حجر، آيات 36 و 37) چون از ابليس جز شرارت برنميخيزد، همواره اين پرسش مطرح بوده است كه چرا خداوند با شناختي كه از ابليس داشت، او را آفريد و مهلت خواهي او را پس از رانده شدن، پذيرفت. گرچه حكمت آفرينش شيطان بسيار است و جز خدا كسي بر همهي آنها احاطه ندارد(33) ، فيلسوفان، متكلمان و مفسران، براساس مباني خود پاسخهاي گوناگوني دادهاند:
1- آفرينش ابليس به اعتبار وجود نفسياش جز خير نيست و به اعتبار وجود لغيره و اضافي آن نيز نفعش از شر او بيشتر است؛ زيرا هستي هر موجود، دو گونه اعتبار ميشود: وجود في نفسه ( نفسي) يعني اعتبار موجود به خودش، و وجود لغيره (اضافي) يعني سنجش و اعتبار آن موجود، به موجودات ديگر.
وجود نفسي هر موجود كه آفرينش بدان تعلق ميگيرد، جز خير نخواهد بود و جز به نيكويي متصف نميشود؛ همچنين براساس حكمت الهي، وجود اضافي موجود به موجودات ديگر نيز بايد نفعش از ضررش بيشتر باشد. آفرينش شر مطلق، شر غالبي بر خير، يا خير و شرمساري، با حكمت الهي سازگار نيست(34) ؛ بر اين اساس و از آنجا كه وجود ابليس، شر محض نيست؛ بلكه شر آميخته به خير است و چون جنبهي خير او از جنبهي شرش بيشتر است، در مجموع، وجودش براي جهان هستي خير است، نه شر، و اگر موجودي، منفعتي اعظم يا دفع مفسدهاي اكبر را در برنداشته باشد، آفريده نميشود؛ از اين رو همانگونه كه انسان از الهام ملك منتفع ميشود، از وسوسه شيطان نيز بهره ميبرد.
اگر اوهام شيطاني نبود، اولياي الهي براي كشف حقايق در جست و جوي براهين برنميآمدند. چه بسا آدمي از عداوت دشمن، بيشتر از محبت دوست بهرهمند ميشود. يكي از فوائد عداوت دشمنان، سرعت بازگشت به سوي خداست.
از امام علي (ع) نقل شده كه فرمود: خدا ميخواهد كرامتش را بر مؤمنان ظاهر سازد؛ زيرا اگر ابليس و وسوسههايش نبود، نور معرفت بر دل مؤمن نميتابيد و عطر محبت از آن پيدا نميشد.(35)
بدين سان وجود ابليس براي افراد با ايمان و رهپويان راه حق زيانبخش نيست؛ بلكه وسيله پيشرفت و تكامل است.(36)
2- وجود ابليس و شرور ديگر به خودي خود براي انسان خوب يا بد نيست؛ بلكه خوب يا بد بودن هر چيز، به نوع واكنش انسان در برابر آن بستگي دارد؛ بر اين اساس، وجود ابليس در صورتي كه از او پيروي شود، شر، و در صورت مخالفت، خير و موجب تعالي است.
3- وجود ابليس براي نظام عالم انساني كه بر سنت اختيار و سعادت نوع بنا شده، ضرورت دارد. مرتبه وجودي انسان ايجاب ميكند كه آزاد و مختار باشد تا بتواند كمال و فعليت خويش را از راه اختيار و انتخاب بدست آورد؛ از اين رو همواره بايد بر سر دو راه: (وَ هَدْيناهُ النَّجْدَيْن) (بلد، آيه 10) و ميان دو دعوت (فَالْهَمَهُما فُجورَها و تَقْواها) (شمس، آيه8) قرار گيرد.(37) راه راست و صراط مستقيم كه همان راه سعادت و رهايي او است و فطرت و فرشته، وي را به اين راه ميخوانند و بيراهه و فجور كه شيطان با وسوسههاي خويش در جهت سوق انسان به آن سو ايفاي نقش ميكند؛ بنابراين، وجود شيطان كه به شرارت ميخواند ضرورت دارد؛ زيرا طاعت بدون معصيت بيمفهوم است و با بطلان طاعت و معصيت، ثواب، عقاب و رسالت هم باطل ميشود.
4- آفرينش ابليس، براي امتحان بندگان است: (وَ ما كانَ لَه عَلَيهِم مِنْ سُلطان الّا لِنَعلَمُ مِن يؤمِنُ بال آخره مَمَن هُوَ مِنْها في شك) (سبأ، آيه 21) خداوند، القائات شيطان را براي بيماردلان و سنگ دلان مايه آزمايش قرار داده است: (لِيَجْعَلَ ما يُلِقي الشَيْطان فِتْنَته لِلَّذينَ في قُلوبِهم مَرضُ وَ القاسيَهِ قُلوبُهُم) (حج، آيه 53) ابليس، با بهرهگيري از هواي نفس انسان، او را وسوسه كرده، در بوتهي آزمايش قرار ميدهد. تكليف و هدايتپذيري، بدون آفرينش ابليس تحقق نمييابد. دو آيه 43 انعام و 48 انفال نيز به تزيين اعمال انسان براي وي از سوي شيطان اشاره دارد. خدا اجازه چنين فتنهگري را از آن رو به شيطان داده تا آزمايش بندگان، كامل و زمينهي تربيت بشر فراهم شود.(38)
برابر آيات پيشين، مصلحت القائات شيطاني، آزمون عامهي مردم است و امتحان، از سنن الهي حاكم بر عالم انساني به شمار ميرود كه سعادت و شقاومت انسان بدان بستگي دارد و البته در اين صحنه پيكار، خداوند انسان را در مقابل وسوسههاي شيطان بيدفاع واننهاده است؛ بلكه با اعطاي عقل، فطرت پاك و عشق به تكامل، انسان را به سوي حق رهنمون كرده و با تزئين ايمان در قلب وي و شناساندن فجور به وي او را در مقابل شيطان مجهز و مؤيد كرده است.(39)
به گفتهي برخي نسبت ابليس با ملائك، نسبت وهم به قوه عاقله است. همان گونه كه وجود وهم در عالم صغير، در ادراك جزئيات لازم است البته اگرچه موجب غلط و كفر ميگردد، ولي ضرر آن با حكمت و برهان دفع ميشود. وجود شيطان نيز براي عمارت نشئه دنيايي ضرورت دارد و شر او با نور اسلام و شريعت دفع ميشود.(40)
فصل چهارم: شيوههاي تهاجم ابليس و راههاي مقابله با او