ضحی جون

بدون عنوان

1390/1/14 8:48
337 بازدید
اشتراک گذاری

سلام

اميدوارم سال خوب خوب خوبي را آغاز كرده باشيد و امسال براي همه اونهايي كه مامان شده اند  و اونهايي كه مامان ميشن مث

مامان فرشته! سال خوبتري باشه

اين هم يه داستان جالب:

چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند يك هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با

دوستان خود در شهر ديگر حسابي به خوشگذراني پرداختند. اما وقتي به شهر خود برگشتند متوجه

شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جاي سه شنبه، امتحان دوشنبه صبح بوده است.


بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را براي او توضيح دهند. آنها

به استاد گفتند: « ما به شهر ديگري رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيك خودرومان پنچر شد و از

آنجايي كه زاپاس نداشتيم تا مدت زمان طولاني نتوانستيم كسي را گير بياوريم و از او كمك بگيريم، به

همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.».....


استاد فكري كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه

رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يك ورقه امتحاني را داد و از آنها خواست كه

شروع كنند....آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلي آسان بود و به راحتي به

آن پاسخ دادند.....


سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 امتيازي پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود:


« كدام لاستيك پنچر شده بود؟»....!!!
 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان فرشته
14 فروردین 90 9:35
سلام سلام خوش گذشت ؟ ممنون از دعای قشنگت بوسسسسسس ضحی جون خاله چرا حالت خوب نبوده عزیزم یه بوس بده تا خوب شی باشه گلم بوسسسسسسس
زينب عشق مامان و بابا
18 فروردین 90 15:23
شاد باشيد
مامان فرشته
20 فروردین 90 13:37
سلام عزیزم فرشته منم دخمله خیلی خوشحالم خیلی بوسسسسس
مامان فرشته
24 فروردین 90 12:12
سلام کجایی ؟ دلمون تنگ شده بوسسسسسسس
مامان فرشته
29 فروردین 90 11:04
سلام نیومدین ؟
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ضحی جون می باشد