مامان فرشته
سلام
مامان فرشته دستور فرمودند از ضحي جون بنويسم
چشم چشم چشم
ضحي جون در اين مدتي كه براش ننوشتم بلاي بلا ! شده است .شبها كه در عمق خواب است ميخواستم براي اينكه وزنش زياد بشه
شيرخشكش بدم ... اول ببلاك بود كه به زور ميخورد ...بعد نان گرفتم كه زبونش رو ميگرفت جلو دهنش كه شيشه پستونك را
نخوره ... البته بعضي وقتها شيرخشك هارا تو دهنش نگه ميداشت بعد يهويي ميريخت بيرون...!
تلاشهاي من در جنگ با ضحي بر سر شيرخشك به جاهاي باريك كشيد ... مجبور شدم اس ام اي بگيرم ... فكر ميكنيد چي شد:
هيچي... در عمق خواب در ساعت 3 شب هم كه آروم آروم شيشه اش رو آماده ميكنم كه شيرش رو بدم ...به محض مزمزه
اوين قطرات شير چنان با سر و دست و گردن مقابله ميكنه كه نخوره كه نگووووووووو.
حالا فعلا هنوز در جنگيم ... دعا كنيد پيروز شم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی