درد بیکاری
سلام
اين شعر هم براي مامانهاي بيكار كه درد بي دردي دارند گذاشتم
اميدوارم خوششون بياد
البته راه علاجش هم ذكر شده ... خواستن مصرف كنن!!
یک شب آتش در نیستانی فتاد
سوخت چون عشقی که بر جانی فتاد
شعله تا سرگرم کار خویش شد
هر نیی شمع مزار خویش شد
نی به آتش گفت: کین آشوب چیست؟
مر تو را زین سوختن مطلوب چیست؟
گفت: آتش بی سبب نفروختم
دعوی بی معنیت را سوختم
زانکه می گفتی نیم با صد نمود
همچنان در بند خود بودی که بود
با چنین دعوی چرا ای کم عیار
برگ خود می ساختی هر نو بهار
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بی دردی علاجش آتش است
-------
در اين چند هفته مانده تا عيدد بياييد درد بي دردي را درمان كنيم
و بياد همنوعان فقير خود باشيم ضحي جون
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی